دوست خلاصه و عصاره زندگی ست .
دوست چاله چوله های احساست را پر میکند .
دوست احمقانه ترین حالتهای گاه و بیگاهت را میفهمد .
دوست شبیه سیب زمینی سرخ کرده است ،
آنهم نه یه ذره دو ذره، خیلی !
دوست یعنی" حالت خوب نیست بیام بریم بیرون "
دوست شبیه دوش گرفتن بعد از یک خستگی طولانی ست.
دوست آب انار است ،
توی پاییز خیابان ولیعصر که نم نم باران هم توی پس زمینه میبارد .
دوست چیزی ست شبیه فشردن کبودی روی تن ، دردی شیرین ، که باید باشد .
دوست بودن برای کسی راحت نیست ، توی حرف همه مان دوستیم
پای عمل میشود فهمید چه کسی سبب زمینی سرخ کرده است .
همانقدر لذیذ .
درباره این سایت